ادامه احساسات زنانگی

در ادامه بر انگیخته شدن احساسات زنانم، اینقدر با این عکس حال می کنم! گذاشتمش تنگ دسکتاپم:ی 


نظرات 4 + ارسال نظر
el.es چهارشنبه 16 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:05 ب.ظ http://eles.persianblog.ir

mardak be bache ham migi ehsase zanane dige?:D:D

عارف جمعه 18 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:38 ب.ظ http://ooops.ir

از این به بعد باید بهت بگیم سلام ززززززززززززززززززززززززن!!
چطوری زززززززززززززززززززززن!! :ی

(((: نه نه این نمادینه عارف:ی فردای که بگی پیمان بیا شوهر واست گیر آوردم:ی

اوالونا شنبه 19 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:42 ب.ظ http://jirjirakmirza.blogsky.com/

ای نازنین!! چوشم هاشوو...لپاشووو....
چرا احساس زنانه؟؟ من آدم میشناسم از سیبیل نداشته ش خون می چکه..صبح تا شب کوه و بادی بینگول می ره بازو گنده می کنه..در اعتراضات و اجتماعات زنجیر پاره میکنه!!...لپ تاپشو بگردی پر عکس بچه ست..تو تاکسی ام بچه از بغل مادر بیرون می کشه تا مقصد نازنازی می کنه!!..اتفاقا قابل تقدیره و نشانی از لطلفت بشر دوستانه! :)

(((((: ایول ایول ، مرد باس همیجوری باشه به مولا! یعنی چی که بگردی لپتابشو همش توش عکس آرنولد غرب زده باشه!:ی ولی من نمی دونم چرا به این بدبخت حس مادرانه داشتم! همشم فکر می کنم اسمش لیلاست :ی:ی

حسین سه‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:12 ب.ظ

اره. اسمش لیلاست. فامیلشم حاتمیه. نه؟ خفمون کردی با این لیلا حاتمی بابا!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد